خراسان/ بازیگر سریال خاطرهانگیز «خط قرمز»، در گفتوگو با خراسان از تجربه بازی در نقش منفی سریال «دلدادگان» و افزایش محدودیتهای تلویزیون میگوید.
خراسان/ بازیگر سریال خاطرهانگیز «خط قرمز»، در گفتوگو با خراسان از تجربه بازی در نقش منفی سریال «دلدادگان» و افزایش محدودیتهای تلویزیون میگوید.
پویا امینی اواخر دهه 70 و سال 80 با دو سریال پرمخاطب «در قلب من» به کارگردانی حمید لبخنده و «خط قرمز» کاری از قاسم جعفری، به چهره شناختهشدهای نزد مخاطبان تبدیل شد. او بعد از این مجموعهها در آثاری مانند «خوشرکاب»، «کلانتر»، «کمکم کن» و «خوشغیرت» ایفای نقش کرد. سریال «دلدادگان» ساخته منوچهر هادی نیز یکی از آخرین آثار اوست که این شبها از شبکه آیفیلم در حال پخش است. به بهانه پخش تکرار این مجموعه، با پویا امینی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
چه شد که بازی در نقش «بهزاد» را پذیرفتید؟
شخصیت رمزآلودی داشت، این ویژگی و شر و شیطان بودن شخصیت برای انتخاب این نقش موثر بود. با وجود این که سالهای سال با منوچهر هادی دوست بودیم و ارتباط داشتیم، اما با یکدیگر همکاری نکرده بودیم و این یکی از عواملی بود که برای اولینبار همکاری مشترک داشته باشیم.
تصویر شما بیشتر با نقشهای مثبت در ذهن مردم شکل گرفته، منفی بودن شخصیت «بهزاد» هم در پذیرش نقش برای دوری از این تصویر غالب، تاثیرگذار بود؟
خودم خیلی آن تصویر غالب را نمیپسندم، چون بالاخره من هر چقدر آدم خوبی باشم، یک سری بدیها دارم و هرچقدر آدم خوبی باشم، محاسن و خوبیهایی دارم. طبیعتا تکبُعدی و تخت نگاه کردن به شخصیتها دیگر برای من که این همه سال شخصیت های مختلفی را تجربه کردم، خیلی جالب نیست. هرچه شخصیت ها به سمت واقعیتر شدن بروند، هرچه نقاط ضعف و قوت بیشتری داشته باشند، میتوانند شخصیتهای جذابتری برای انتخاب باشند.
چرا این اتفاق رخ داده و سریالسازها حاضر نیستند ریسک کنند؟
موضوع ذهنیتهاست. اغلب دوستانی که این محبت و لطف را داشتند و به من پیشنهاد کار دادند، اغلب شخصیت های خوب و نجیب، سربهراه و پسر خانواده بودند و شخصیتهای این سبکی پیشنهاد شد، اما قضیه زمانی چالشبرانگیزتر میشود که شما برعکس عمل کنید. یعنی آدمی که شما ذهنیت مثبتی نسبت به او دارید، ناگهان یک کار محیرالعقولی بکند که همه چیز را تحت الشعاع قرار بدهد. به این ترتیب شکل و شمایل آن اتفاق تغییر میکند و درصد ریسکش بالا میرود، اما باعث جا خوردن بیننده میشود.
پس مسیر پیشنهادها هم این طور بوده و نقشهای مثبت بیشتر پیشنهاد شده
بله بوده، اما من تا جایی که توانستم سعی کردم فرار کنم یا حداقل لابه لایش یک گریزی بزنم که شخصیت هایم تکراری نشود. مثلا زمانی که «خط قرمز» را بازی کردم، بعد از آن سریالی مانند «خوش رکاب» را بازی میکنم که به لحاظ شخصیتی خیلی با «امیر» تفاوت دارد و باز بعد از آن سریالی مانند «کمکم کن» را بازی میکنم که شخصیتی کاملا منفی است. اینها که تنها پیشنهادهای من نبوده، لابه لای اینها پیشنهادهای دیگری هم بوده، اما من ترجیح دادم مسیری را انتخاب کنم که چه برای خودم چه برای دوستانی که افتخار همکاری با آنها را داشتم، چالشبرانگیزتر باشد.
تجربه اولین همکاری با آقای هادی در «دلدادگان» چطور بود؟
همان طور که گفتم رابطهمان رابطه دوستی سابقهداری است، سر کار ایشان احساس بازیگر و کارگردان بودن نداشتم. خیلی سریع متوجه منظور یکدیگر میشدیم، درباره موضوعات مرتبط با کار خیلی راحت با هم صحبت میکردیم. با توجه به شناخت ایشان نسبت به من، تعامل خوبی داشتیم و در صحنههایی که بازی داشتم خیلی کمک میکردند.
بعد از تغییر پایان سریال که از سوی مخاطبان مورد انتقاد قرار گرفت چه احساسی داشتید، از بازی در سریال پشیمان نشدید؟
متاسفانه این اتفاقات در فضای کاری و حرفهای ما، دارد باب میشود و زیاد رخ میدهد. ما هرچقدر هم اختلاف سلیقه و اختلاف نظر داشته باشیم باید روز اول به آن فکر کنیم. مسلما وقتی اتفاقی که گروه تهیه و تولید به دنبال آن است نمیافتد، مقداری اتفاقات قصه تغییر میکند که مطمئنا باب میل هیچ کس نیست، ولی باز هم وجود یک پایان بهتر از عقیم ماندن یک قصه، فیلم نامه و سریال است. به نظر من همین که شرایط به گونهای پیش رفت که قصه تمام شد و تماشاگر تا پایان کار را دنبال کرد میتواند یک امتیاز مثبت باشد، ضمن این که برخلاف آن چه که خیلیها گفتند، پایان قصه تغییر آن چنانی نداشت. آن چه که باید اتفاق میافتاد و تماشاگر متوجهش میشد تقریبا رخ داد و خیلی از خط اصلی قصهای که پیشبینی شده بود پرت نشد.
شما با سریال «خط قرمز» شناخته شدید، بعد از آن سریالهایی ساخته شد که به مشکلات جوانان پرداختند، اما مردم این مجموعه را خیلی دوست داشتند. به نظرتان علت موفقیت سریال چه بود؟
کار کردن در فضایی که تابوشکن است، برای مردم جذابتر است، اما اگر قرار باشد بخواهیم دنبال ساختن کاری شبیه به آن یا با الهام از آن برویم، بازخورد خوبی را از بیننده نخواهد گرفت. باید به دنبال خلاقیت و راه و راهکار جدید برای متقاعد کردن بیننده و پیگیری کردن سریال باشیم تا خلاقیت در کنار جذابیت بتواند ترکیب خوب و شسته رفتهای تحویل بیننده دهد، اما اگر دنبال کپی کردن، شبیهسازی و الهام گرفتن باشیم خیلی فایده ندارد.
پس تابوشکنی سریال باعث شد دیده شود
بله، آن زمان تعداد شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای خیلی کمتر بود و مردم اقبال بهتری نسبت به تماشای تلویزیون پیدا میکردند. ضمن این که معتقدم آن دوران، از جهت ساخت برنامهها و سریالهایی مانند نه تنها «خط قرمز»، «در پناه تو»، «کمکم کن»، «در قلب من» و «پلیس جوان» که برای مردم جذاب و خاطرهانگیز بود، دوران طلایی تلویزیون بود.
به نظرتان چرا این دوران طلایی تمام شده، کوچ کارگردانهای خوش سابقه از تلویزیون؟
احساس میکنم در آن دوران کارگردانها و دوستانی که در مسند تهیه و تولید بودند، بیشتر طبق سلیقه مردم کار میساختند. متاسفانه با اضافه کردن و محدود کردن شبکهها و تولیداتی که سازمان داشته، دچار خودزنی ناخواسته شدیم. یک سری محدودیتها فقط به بدنه تولید و قصهها لطمه میزند. قصههایی که میتواند جذاب باشد، اما تلویزیون از آن حذر میکند و با ایجاد خط قرمز و ممانعت از ورود به یک سری مسائل چالشبرانگیز، نمیتوانیم دنبال چنین فضاهایی باشیم. البته فضاهای خیلی پیچیدهای هم نیست و هم اکنون در تولیدات نمایش خانگی میبینیم.
یعنی خط قرمزها بیشتر شده؟
داریم یک مقدار سختگیرانهتر به موضوعات نگاه میکنیم، مثلا اگر قرار است آدم نقش منفی داشته باشد نباید به هیچ صنفی، شغلی و هیچ چیزی لطمه بزند. اینها کار را از فضای رئال خارج میکند. فضا را ناملموس میکند و آسیبزننده است.
نویسنده : مائده کاشیان
منبع: آخرین خبر
دیدگاهتان را بنویسید